سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :0
کل بازدید :2852
تعداد کل یاداشته ها : 3
103/9/11
2:37 ص

بابا حرف دله من اینه که چه ربطی داره من بزرگ شدم و ازدواج کردم دوست گاهی اوقات کارای بچه گونه انجام بدم دلم میخواد بچه بشم

دوست دارم بشینم نقاشی بکشم با مداد رنگی و مدادو پاک کن رو زمین دراز بکشم همش رو دور خودم پخش کنم و هرچی تو ذهنم میگذره بیارم رو کاغذ نقاشی هام یه قصه داشته باشن باهاشون حرف بزنم

من دوست دارم گاهی اوقات برم در سوپر مارکت بجای خرید واسه خونه یه پفک و یه آبنبات چوبی بگیرم دستم و بیام بیرون دوست دارم و قتی میرم کتابخونه عوض قفسه هایی که رمان توش داره برم سراغ اون قفسه های کوتاه و رنگی گوشه ی دیوار و واسه خودم عکس کتابهای بچه ها رو نگاه کنم دوست دارم تو مهمونیهای فامیل حداقل نیم ساعت با بچه ها سروکله بزنم بعد بیام قاطی بقیه بشینم و ادای ادم با کلاسارو در بیارم خسته میشم وقتی مجبورم توی یه جمع بزرگونه رفتار کنم راجع به اتفاقای تو خونم حرف بزنم اون لحظه بیشتر دلم میخواد برم قاطی بچه ها و خاله بازی کنم نقاشی بکشم حتی با هم قهر کنیم دوست ندارم بشنم قاطی یه مشت ادم که یا دارن طلاهاشونو بهم نشون میدن یا پشت سر مادر شوهر خواهر شوهرشون حرف میزنن نمیدونم شاید من مریضم ایرادی چیزی دارم

نه که بیست و چهار ساعته بخوام اینطوری باشم نه گاهی اوقات دوست دارم  بچه باشم دوست دارم واسه اینکه دوستم پفک داره گریه کنم نه واسه وقتی که مثلا دختر خالم طلا خریده دوست دارم کسی مسخرم نکنه وقتی با بچه ها بازی میکنم نمیخواد تو کتابخونه کسی بهم چپ چپ بهم نیگا کنه چون دارم تو قفسه های بچه ها دنبال کتاب میگردم یه لطفی بکنین بگین من مشکلی دارم؟این مریضیه؟دارم میمیرم حالیم نیست؟


90/5/22::: 5:38 ع
نظر()